- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه محرم
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه صفر
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه ربیع الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الأول
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه جمادی الثانی
- مناسبتها، وقایع و اعمال ماه رجب
- سایت قرآنی تنـــــزیل
- سایت مقام معظم رهبری
- سایت آیت الله مکارم شیرازی
- سایت آیت الله نوری همدانی
- سایت آیت الله فاضل لنکرانی
- سایت آیت الله سیستانی
مدح و مناجات با امام جواد علیهالسلام
ای باب حـاجات همه ای قـبـلۀ مراد نور الهُدی، ولیِّ خــدا، سید العِـــباد خـیرالامم، محـیط کرم، آسمان جود ابن الرضا، امام نهم، حضرت جواد باب عـطا و مظهـر جـود خدا تویی مولا تویی، امام تویی، مقـتـدا تویی قـرآن بُوَد ز مدح و ثنای تو شمّه ای جز مهر تو به گردن ما نیست ذمّه ای بحر سه گوهری، گهر عرش بحر نور کــل ائـمـه را تـو جـــواد الائــمه ای روح رضا، روان رضا، در وجود توست تا روز حشر جود اگر هست جود توست دشمن خجل ز لطف و عطا و کرامتت از کودکی به عـالـم خـلـقـت امامتت از ماه عارضت شده شرمنده آفتـاب دل برده از امام رضـا سرو قـامتت آئـیــنــۀ جـلال و جـمـال مــحــمـدی مـجــمــوعۀ تـمـام کـمـال مـحـمـدی نامت ز کار خـلـق گـره بـاز می کند علمت به سن کودکی اعجاز می کند مأمون چو پی به قدر و جلال تو می برد روحش ز تن برون شده پرواز می کند برگرد شمع روی تو پروانه می شود در حـیـرت کمال تو دیوانه می شود علم تو را احاطه به ملک دو عالم است ظرف وجود پیش عنایات تو کم است با آن همه جواب مسائل که می دهی لال از جواب مسئله ات ابن اکثم است در کودکی به سـیـنه عـلوم پیـمـبرت زانو زدند کل فـقـیـهان به محضرت
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
اگرچه ديده در خون نشـسته اش تر بود دو چشم بی رمقـش نيـمه باز بر در بود ميان حجـره به گـريه نفـس نفـس می زد عزيز فـاطـمه زخـمی ترين كـبوتر بود زبسكه بركف اين حجره دستُ پازده بود تـمـام حـجـره پُـر از تكـه تـكـۀ پـر بود زتشنگی جگرش بين شعله ها می سوخت فضای حـجـره او كـربـلای ديگـر بود كـسـی نـبـود بـرای غـريـبـی اش گـريـد درآن ميانه كسی كاش جای خواهر بود چقدر خواست ز جا خيزد او ولی افتـاد هـمـين كه پشت در افـتـاد ياد مـادر بود بـه يــاد مــادر و مـيـخ و شــراره آتـش به ياد حـيـدر و آن جـنگ نا برابر بود به يـاد مـادر پـهـلـو شـكـسـتـه در كوچه كه دست بسته كنارش فـتاده حـيدر بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
غـربت هیچ کـسی مثل تو مـولا نشود گــره بـی کـسـی تـو بـه خـدا وا نـشـود نیست یک خواهر غمدیده پرستار شما هـیـچ کس هـمـقـدم زینب کـبـری نشود به لـب تـشـنـۀ تو آب گــوارا نـرسـیـد مقتلت گرچه به جانسوزی صحرا نشود پسر ضامن آهو، تو جـوانـمرگ شدی مـثـل تو هیچ کـسی وارث زهـرا نشود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
از پـشت درب بـستـه کـسی آه می کشد یوسف دوباره ناله ز یک چاه می کشد زرد است از چه گـنـدمِ رویِ دلِ رضا بر بـاد رفـته است چـرا حـاصل رضا زلـف مـجـعــد پــسـرش را نـگــاه کـن آنگـاه یـاد یـوسـف غـمـگـیـن چـاه کن ای کاش دست کاسۀ انگور می شکست تا چـهـره جـواد به زردی نمی نشـست ای کاش زهر قاتل و مسموم خویش بود ای کـاش کـشته اثـر شـوم خـویش بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
لب می زند كه مـادر خود را صـدا كند يـا حـــق واژۀ جـــگــرم را ادا كــنــد او ناله می زند جگرم سوخت؛ هيچ كس گويـا قـرار نـيـست به او اعــتـنا كـنـد در حجره دست و پا زدنش يك بهانه بود تا روضه ای برای خودش دست و پا كند می خـواست با خـيـال غـم جـد بی كـفـن آن حـجــرۀ سـتـم زده را كـربـلا كـنـد وای از دقـايـقی كه به گـودال يك نـفـر بـالای سـر رسيـد كه سر را جـدا كند بايد عــقـيـلـه بعـد بـرادر در آن مـيـان فـكـری به حـال سـوخـتن بـچـه ها كند حالا غروب يك نفـس افتاد و خواهری لب می زند كه مـادر خود را صدا كند
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
كویر چشم مرا رنگ و بوی بـارانی تـو پـارۀ تن چـشـم و چـراغ ایـرانـی مرا كه بـنـدۀ احسان دسـتـتـان هـستـم ببر به عرش نگاهت شبی به مهمانی همیـشه اوج گـرفـتـم كـنـار چشمانـت چرا كه حـرف دلم را نگـفته می دانی تو بیست و پنج بهار افتخار دادی بر هـوای بی نفـس این جـهـان حـیـرانی و حال مـوقع رفـتن میان یك حـجـره ترك ترك شـدی و با لـبان عـطـشانی و عصر واقعـه تكرار می شود وقـتی برای فاطمه این گونه روضه میخوانی بلـند مرتـبه شاهی ز صدر زین افتاد اگر غـلط نكـنم عـرش بر زمین افتاد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
خواهر نداشتی که به جای تو جان دهد یا گرد و خاک پیرهنت را تکـان دهد از روی خاک حجـره سر خـاکی تو را بر دارد و به گـوشـه دامن مکـان کند می خــواهـی آب آب بگـویی نـمی شـود گیرم که شد ولی چه کسی آبتان دهد؟ بالا نشـسته ای و جهان زیر پای توست وقـتـش شده گـلـوی شهـیدت اذان دهد
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
چـشـمان او طلوع هـزاران سپـیده بود هرگز زمانه دست رد از او نـدیده بود از این و آن سـراغ نشانـیش می گرفت هر کس که از کـرامت آقا شـنـیـده بود بـاب الـمـراد خـانـۀ او مـنـتـهای جــود او را خــدا شـبـیـه خودش آفـریـده بود حیف از جوانیش که جوانمرگ می شود یک زن بساط قتل در آن خانه چیده بود افـتـاده بـر دلــم که دگـر رفـتـنی شــده ازبسکه زهر بال و پرش را تکیده بود از لابـلای خاطره ها پر کـشـید و رفت پای سـری که بر روی نی آرمـیده بود لب های کـربـلائـیـش از هُـرم تـشـنگی با هر نفـس نفـس که بـریـده بریـده بود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
کسی خـبـر نشد از غـربت نهـانی من نـیـامـده به سـرم بـهـر هـمـزبـانی من فقـط غـریب مدیـنـه غــم مــرا فـهـمـد که همسرم شده در خانه خصم جانی من کجایی ای پدرم؟ حال و روز من بـینی کـمی تو گـریـه کنی بهـر ناتـوانی من بـرای مـادرم آنـقــدر گـریـه کـردم تـا غــم جـوانی اش آمـد سـر جــوانی من بـیا و خـوب بـبـین کوچـۀ بـنـی هـاشـم به جـلـوه آمده در وقت قـد کمـانی من بیا و در رخ من روی مـادرت را بین کـبود گشته چو او روی ارغـوانی من سـلام بـر بــدن بـی سـر عــزیــز خـدا ســلام بـر تـن عــریـان سـیــد الـشهـدا
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
به زمین خوردی وآهت دل ما را سوزاند جگرت سوخت و این؛ قلب رضا را سوزاند پشت این حجره دربسته چه گفتی تو مگر که صدای تو مناجات و دعا را سوزاند عـمر کوتاه تو پایان غـم انگـیزی داشت جـگـر تـو جـگـر ثـانـیـه هـا را سـوزانـد بی حـیا لحـظـه سخـتی که به تو آب نداد با چنین کار دل ارض و سما را سوزاند بسکه در فکر رخ حضرت زهرا بودی داغ آن صورت مجروح شما را سوزاند گرچه مثل پدرت سوختی از زهـر ولی مـجـتـبـائی شـدنـت آل عــبـا را سوزانـد طشت ها تا که به هم خورد خودت میدیدی خیزران روی لب خشک، حیا را سوزاند بعـد غارت شدن جـسـم غـریـبی دشمـن خـیمه های حرم کـرب و بلا را سوزاند
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
بـاز هـم زهـر شـده مـرهـم بی یـاورهـا بـاز هـم زخـم زدنـد بر جـگر مـادرهـا این چه رسمی ست که یک عده پرستوی غریب بنـشــیـنـنـد درون قــفــس هـمـسـرهـا؟ جای شکر است ندیده جگرش را در طشت باز هم شکـر نبـوده خـبر از خـواهرها این همه تشنگی و سوز عطش ارثش بود صحنۀ کرب و بلایی ست به پشت درها
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
افـتـاده ای بـه گـوشـه ای از آشـیـانـتـان گویا به لب رسیده در این بُرهه جانتان حـتّی مـیان خـانـۀ خـود هم غـریـبه ای یـعـنـی که بی سـتـاره بُـوَد آسـمـانـتــان بر روی خاک حجره تنت پیچ میخورد آری بُـریـده زهــر جـسـارت امـانـتـان بیهوده با نوای عطش دست و پا مزن یک قـطره آب هـم نـرسـد بر دهـانتان شکـر خـدا ز شـدّت مـستی کـسی نزد با چـوب خـیـزران به لب ارغـوانـتـان
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
لب تشنه بود، تشنۀ یك جـرعه آب بود مردی كه دردهای دلش بی حساب بود پا می كشید گوشۀ حجره به روی خاك پـروانـه وار غـرق تب و التـهـاب بود از بسكه شعلــه ور شده بود آتش دلـش حتی نفـس نفـس زدنـش هم عذاب بود یك جرعه آب نـذر امامـش كسی نكرد رفـع عــطش اگر چه کـمال ثـواب بود آخـر شبــیـه جـد غـریـبـش شهـیـد شـد آری دعـای خـسته دلان مستـجاب بود غـربت بـرای آل عـلـی تـازگی نداشت در آن دیـار كـشـتـن مظـلـوم بـاب بود امـا فـــدای بـی كــفــن دشـت كــربــلا آلالـه ای كه زخـم تنـش بی حـساب بود هم تیغ و نیزه خون تنش را مكیده بود هــــم داغــدیـدۀ شـــرر آفـــتـاب بــود
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
میان حجره غریبانه دست و پا می زد همان که روضه اش آتش به جان ما می زد میان اشهآد خود گـاه یا رضا می گفت و گــاه مــادر مــظلــومه را صـدا می زد تـمـام حـاجـت او انــتـقـام سـیـلی بـود از آن که مادرشان را به کـوچه ها می زد صدای نـالـۀ او: آه سـوخـتـم، جـگـرم شـراره هـا به دل حـضـرت رضـا می زد دلش گرفت برای کسی که در گـودال عـدو به پـیـکـر او نـیـزه بی هــوا می زد برای اینکـه نبـیـنـد دوبـاره این هـا را میان حجـره غـریـبـانه دست و پا می زد
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
بـابـا رضـا بیـا نـفـس آخـر من است سـوزان میان تب همۀ پیکـر من است تا آه می کـشـم ز لـبـم لالـه می چـکـد یک باغ سرخ رنگ به دور و برمن است آئــیـنـۀ جــوان کــبــود عــلــی شـدم چـشم انتـظار دیـدن من مادر من است خواهر نداشتم که کند گریه در غـمم قلب کـنیـزهای حـرم مضطر من است هرمرد درد خویش بگوید به همسرش غربت ببین که قاتل من همسر من است با یـاد کــام تــشــنـۀ آقـای بـی کـفـن خشکیده و ترک ترک این حنجرمن است
: امتیاز
|
زبانحال امام جواد علیهالسلام قبل از شهادت
نيش و كنايه هاست كه از يار می خورم از دست يار زهر شرر بار می خورم اصلا به جنگ و نيزه و لشكر نياز نيست وقـتی ميـان خـانـه ز دلـدار می خورم اکنون زهمسری كه ز من جز صفا نديد چـوب كـدام تـنـدی رفـتـار می خورم؟ شعله شود بلند از اين زخـم بـر جـگـر تا آب از دو چـشـم گهـربار می خورم پهلـو شكـسته مـادر كـم سن و سال من ديگـر بيـا كه حسـرت ديدار می خورم
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
نشـسته خـاك سر دل، هـوا گرفته شده به عرش مجلس سوگ و عزا گرفته شده گلی ز گـلشن زهـرا دوباره پـرپـر شد شـبیـه حـال عــلـی حـال ما گـرفته شده تـنـی به حـجـرۀ خـاکـی کـبـود افـتـاده تـنی که تـاب از آن بـا بـلا گـرفـته شده به گوشۀ جگرش زهر جای خوش کرده اگر که طاقت از این دست و پا گرفته شده توان نمانده كه لب را به روی لب بزن که جـان ز پیکـر ابن الرضا گرفته شده
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
تـویی اجـابـت سبــز دعـای خـاکی ها جــواب جـمـله یـا ربـنـــای خـاکی ها خــدا وجــود تـو را آفــریـد تا بـاشـی وجـود جـود خـدایـی بـرای خـاکی ها تـویـی تـو آیـنـۀ بـخـشـش خــداونـدی امام عـرش نـشـینان، خـدای خاکی ها فدای مرحمتت گرچه آسـمان هـسـتی ولی رسیده به گوشت صدای خاکی ها غروب کردی ومانده پس ازهزاران سال نشان پای تو بر چـشمه های خاکی ها سـتـاره زادۀ مـدفـون کـاظـمـین بگـو چه شد سـفـارش کـربـبـلای خاکی ها بـلـنـد مـرتـبـگی تو سـر به زیرم کرد میان دست کریـمـانـه ات اسـیـرم کرد مـیان حـجـرۀ در بـسـته ای ز پا افـتاد از آتـشی که به جـان گـل رضا افـتاد به پیش همسر بی مهر، به خویش می پیچید نـفـس به سیـنـه نیامد و از صدا افتاد همینکه تـشـنـگی او بُـریـد امانـش را به یاد روضه جـانـسـوز کـربلا افتاد کسی میان نفسهای آخرش می سوخت و لـرزه بـر دل ارکان کـبـریـا افـتـاد چقدر دور و برش چکمه پوش می آید بـمیــرم آیـۀ تـطـهـیـر زیـر پـا افـتـاد رسـیـد ضجه اهل حرم به گوش همه همینکه سر؛ سر و کارش به نیزه ها افتاد و دختری که فقط شعله های آهش ماند به گـوشواره غارت شده نگاهش ماند
: امتیاز
|
شهادت امام جواد علیهالسلام
پائـیزی است حال و هوای جوانی ات طوفان غم رسیده كه سازد خزانی ات تاثیر کرده زهـر به اعضای پـیکرت چون لاله ای نموده تو را ارغوانی ات در لحظه های آخـرت ای یاس فـاطمه بوی مدینه میرسد از روضه خوانی ات از بس که یاد پهلوی بشکسته بوده ای مـویت سپـید گشته به اوج جـوانی ات مثل حـسن اگر چه ندیدی تو گـفـته ای مادر؛ فدای صورت رنگین کمانی ات
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
در وجــود تــو جـــود را دیــدم جـلــوه هــای سـجــود را دیــدم تـشـنـه بـودم تو را صـدا زدم و مــهـــربــانـــی رود را دیــــدم در نـگــاه تـو فــصـــل بـــارانِ آســـمـــان کـــبـــود را دیـــــدم تــو جـــواد الائـــمــه ای حـتـی در نـــبــود تــو بـــود را دیــدم دست هایت سخاوت محض است با تو فـیـض شـهــود را دیــدم بـا نـگــاهـی به آســمــان بـلـنــد پـیـش پـــایت قــعــود را دیــدم حـضـرت عـشق دست جود خدا یـا عــلــی اکــبــر امــام رضـــا دل شکـسته، دعـا که می خواهد گـریـۀ بی صــدا که می خـواهد گریه کردن برای تو خوب است ور نه این گریه را که می خواهد؟ هر کـرم خـانـه ای که بـاز شـود لا اقـل یک گـدا که می خواهد؟ حــرمـت را خــدا به عـــالم داد تا بـبـیـنـد شـفـا که می خـواهد؟ از روی گـنـبـد تـو جـــار زدنـد فـیـض بی انتهـا که می خواهد؟ تـا زمـیــن، کـاظــمیــن را دارد جـنـت کـبـریـا که می خـواهـد؟ مــن گـــدای دخــیــل تـا ابــــدم راه بــاب الـــجـــواد را بـــلــدم چـشم هایت هـمین که تـر می شد خـون لـب هات بـیـشـتـر می شد هـمـسـرت هـم سـرت بـلا آورد هـم بـرای تـو درد سـر می شـد شک ندارم که استخوانت سوخت بـدنـت داشت شـعـله ور می شد کـاش جـای صـدای بی اثـــرت زهـر جانـسـوز بـی اثـر می شد صورتت روی خاک و در نظرت یـاد گـودال جــلـوه گـر مـی شـد شکرحق روی نی سر تو نرفت چکمه ای روی پیـکـر تو نرفت آسمانی به خاک و خون که تپید رنگ خون شد محاسن خورشید خــنــجـــری آمـد و زبـانــم لال سخـنش را چه ظـالـمـانه بـرید لاطـمات الـخـدود یک طرف و آن طرف شمر داشت می خندید بـعـد از آن ضـربه ی دوازدهـم بـدنــی مـثـل بــیـد می لــرزیــد خواهرش ناله زد ولیک چه سود خـنـجـر شـمـر کاش کهـنه نبود
: امتیاز
|
مدح و شهادت امام جواد علیهالسلام
باز هـم قـافـیـه ها سـوز و نـوایی دارد در این خـانـه سـر شـوق گـدایـی دارد زائـرت تا به ابد مـحـو حـرم می مـاند دیدن صحن و سرای تو صـفـایی دارد صاحب جود و سـخا و کرمی آقا جان کـاظـمـیـنت به خدا حال و هوایی دارد از غـم غربت تو چشم پر از نم داریم هرکه محزون تو شد سوز وبکایی دارد العطش گفتی و قلب همه را سوزاندی فـرد تـشـنـه عـمـلاً سـوز صدایی دارد مثل جدت به تو هم آب ندادند، غریب روضه ات بوی خـوش کربـبلایی دارد
: امتیاز
|